ائتلاف ناکجا   2011-12-31 14:57:03

معصومهء مشکوک
شنیده ام دست زلفت را گردن باد انداخته ای
در کوچهء وزیدن
گفته‌اند باد طعم موهایت را برده به قبیله شنیدن
جادوگر قبیله خوراک گفتن پرداخته با گیاه جادویی حواشی
همه گوشها مدهوش شده‌اند
شنید‌ه‌ام
آب چشمه لبانت را بوسیده
رنگ دهانت را ریخته به رفتن رود
گونه عکس خورشید سرخ شده در آیینه جریان
آب در آبشش ماهی‌ها تخمیر شده
خرچنگ‌ها از بازدم ماهی بدمستی کرده‌اند
گفته‌اند
وقتی که رود زمزمه کرد رسیدن را در گوش دریا
اهالی دریا، امواج خوابیده، کف به دهان آوردند سر به دیوار ساحل کوبیدند
انگار که جمعیت جنّی در فصل تناسل جماع می‌کنند
معصومه
مشکوک
شنیده‌ام تنت را به آغوش علف دادهای بی پروا
محیط اندام علف خیس شده از شعف
شبنم به آغوش همسرش گلبرگ دویده از حسرت
گفته‌اند
زمین دهان باز کرده از حیرت
و بعد از آن علف نروییده از صورتش
می‌گویند
کوهی که اکنون در مدار صفر درجهء جغرافیاست
زبان بیرون ماندهء زمین است
که از آه‌های مشکوک گرم است
هر سال وقت علف آب و باد می‌آیند کنار زبان خاک
سنای سه سویه تشکیل می‌دهند
در دستور مستوری آتش
چه اصطکاکی پدید آمد از تعرق تن‌های علف و تن تو
که آتش فرو رفته در گلوی زمین
به شکل تب در شعور تنیدن شما مانده
معصومهء مشکوک
کجای آتشفشان خوابیده‌ای
که زبا نها در ائتلاف ناکجا یک صدا
تو را گدازه می‌خوانند؟

حجت بداغی


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات